نتایج جستجو برای عبارت :

عمرش مثل گل بود

مردی خدمت پیغمبر ص امد وعرض کرد یا رسولله فامیل من تصمیم گرفته اند بر من حمله کنند و از من ببرند ودشنامم دهند ایا من حق دارم انها را ترک گویم فرمود در انصورت خدا همه شمارا ترک مبکند عرضکرد پس چکنم فرمود بپیوند با هرکه از تو ببرد وعطاکن بهرکه محرومت کند ودر گذر از هر که بتو ستم نمابد زیرا چون چنین کنی خداترا بر انها یاری دهد 3 امام رضا ع فرمود مردیکه سه سال از عمرش باقی مانده صله رحم میکند خدا عمرش را 3چ سال قرار مبدهد و خداهرچه خواهد مبکند
دو تا دختر یتیمش را با قالیبافی بزرگ کرده بود تا آخر عمرش با نداری ساخت.بعضی وقتها حتی پول نون هم نداشت اواخر عمرش در خانه تنها بود دخترانش که ازدواج کرده بودند در شهر دیگری زندگی می کردند. میگفت اگر من در خانه ام  بمیرم تا چند روز کسی متوجه نمی شود. خدا دوستش داشت شب بیست و یکم ماه رمضان برای شرکت در مراسم احیا به مسجد نزدیک خانه اش رفت بین نماز مغرب و عشا  آخرین کلامش این بود "قدر جمهوری اسلامی را بدانید" سر بر سجده شکر گذاشت و دیگر برای نماز
 
 
 
مرد جوانی در آرزوی ازدواج با دختر ِ زیباروی کشاورزی بود. به نزد کشاورز رفت تا از او اجازه بگیره. کشاورز براندازش کرد و گفت: پسر جان، برو در آن قطعه زمین بایست. من سه گاو نر رو یک به یک آزاد میکنم، اگر تونستی دم هر کدوم از این سه گاو رو بگیری، میتونی با دخترم ازدواج کنی.مرد جوان در مرتع، به انتظار اولین گاو ایستاد. در طویله باز شد و بزرگترین و خشمگین‌ترین گاوی که تو عمرش دیده بود به بیرون دوید. فکر کرد یکی از گاوهای بعدی، گزینه ی بهتری خواهد
ترانه زندگی یه بازیه کی از عمرش راضیه از داریوش
آهنگ زندگی یه بازیه داریوش ویکی صدا
دانلود اهنگ زندگی رسم خوشایندیست از داریوش
دانلود آهنگ پریا داریوش

دانلود اهنگ داریوش کی از عمرش راضیه
دانلود موزیک ویدیو داریوش زندگی یه بازیه
اهنگ سرود زندگی داریوش
داریوش اقبالی
یا جبار
می گویند بچه در هر مرحله از رشد، باید متناسب با سن و سالش، یک سری توانایی های پایه جسمی و فکری را کسب کند. از یک سنی به بعد اگر آن توانایی ها شکل نگیرند، این می شود مشکل یا بیماری. باید سخت تر از قبل تمرین و تلاش کنند برای برطرف کردنش، اگر هیچ راهی نباشد، دیگر باید بنشینند به امید فرجی و معجزه ای...باید بچه را روی دست بگیرند بیاورند به محضر رحمت تو. 
روحم را روی دست گرفته ام به محضرت. 
بیست سالم شده است. دنیا با من چون بیست ساله ها طی می کند،
ادیسون در سنبن پیری پس از اختراع چراغ برق یکی از ثروتمندان آمریکا به شمار می رفت و درآمد سرشارش را تمام و کمال در آزمایشگاه مجهزش که در ساختمان بزرگی قرارداشت، هزینه می کرد. این آزمایشگاه بزرگترین عشق پیرمرد بود.
در همین روزها بود که نیمه های شب از اداره آتش نشانی به پسر ادیسون اطلاع دادند، آزمایشگاه پدرش در آتش می سوزد و حقیقتا کاری از دست کسی بر نمی آید و تمام تلاش ماموران فقط جلو گیری از گسترش آتش به سایر ساختمان ها است. آنها تقاضا داشتند ک
ادیسون در سنبن پیری پس از اختراع چراغ برق یکی از ثروتمندان آمریکا به شمار می رفت و درآمد سرشارش را تمام و کمال در آزمایشگاه مجهزش که در ساختمان بزرگی قرارداشت، هزینه می کرد. این آزمایشگاه بزرگترین عشق پیرمرد بود.
در همین روزها بود که نیمه های شب از اداره آتش نشانی به پسر ادیسون اطلاع دادند، آزمایشگاه پدرش در آتش می سوزد و حقیقتا کاری از دست کسی بر نمی آید و تمام تلاش ماموران فقط جلو گیری از گسترش آتش به سایر ساختمان ها است. آنها تقاضا داشتند
آیا می دانید کارهای روزمره ای که اصلا به چشم مان نمی آیند، در طول عمر چقدر از وقت ما را میگیرند؟
«هنوز آماده نشدی؟» سؤالی است که تقریباً همه ی خانم ها آن را بارها و بارها شنیده اند. تحقیقات هم اثبات می کند مردان بسیار زودتر از زنان برای بیرون رفتن آماده می شوند. یک زن عادی حدود ۱۳۶ روز از زندگی اش را صرف حاضر شدن برای بیرون رفتن می کند (و این عدد، ۲۸۷ روزی را که زن ها صرف تلاش برای انتخاب لباس مناسب می کنند شامل نمی شود) در حالی که مردان در تمام عم
رسول خدا ص فرمود هر که خوشش آید که خدا عمرش را دراز کند وروزیش توسعه دهد آید صله رحم کند زیرا روز قیامت رحم را زبان تن دو تیزی است که میگوید پروردگارا بپیوند هر که با من پیوست و ببر هرکه را ازمن برید و مردی ا روش خبر ظاهر خوب دیده میشود ولی چون خویشاوندیکه از او بریده نزدش آید اورا ه پایین ترین قعر دوزخ سر نگون کند 
بنام خالق هستی
انسان ... همه ی موجودات جهان زمانیکه به دنیا می اینددارای نوع هستند...برای مثال زمانیکه یک اسب به دنیا میاد دارای ماهیت اسب هست وزمانیکه می میرد هم می گویند اسب مرد.یعنی درطول عمرش همان اسب بوده است وماهیتش ازاسب به پلنگ یاگربه یا هرحیوان دیگر تغیییر نکرده است... حالا بیایم سراغ انسان...انسان زمانیکه به دنیا می اید دارای نوع خاصی نیست.هرچند به شکل وشمایل یک انسان است ولی انسانیتش را خودش باید بسازد..انسان یک موجود زنده خام است که
سلام ...
حالم بسی خوبه ولی حال روحیم حقیقتا خوب نیست ....
عروسمون با پسر عموم ازدواج کرد، یعنی ظاهرا دیشب عقدشون بوده..
زمانه چیز عجیبیه.....اصلا یه سری اتفاقات تو زندگی آدم می افته از هزار تا فیلم و رمان عجیب تره، همین پسر عموم چند سال پشت سر هم خواستگار بنده بود ..
یادمه چقدر خودشو کشت تا بهم نزدیک بشه ...
حتی یه بار زنگ زد فارسی جواب گفتم اشتباه گرفتید گفت چنور صداتو میشناسم گفتم نه آقا اشتباه گرفتید این خط واگذار شده..‌و دیگه جوابشو ندادم 
و برادر
شکست شکست شکست
شکست میخورن آدما
ی عده این وسط
میان بازم بهشون انرژی منفی میدن
شمایی که نمیتونین انرژی مثبت بدین
حداقل نرین طرفو از همه امیداش ناامید کنید
شاید یکی این وسط عین من اولین شکستش
تو عمرش باشه ولی بخاطر شما
این شکست ادامه دار بشه
پس حداقل اینه تو اون لحظه هیچی نگی به آدم 
دوست محترم.....
سلام
تا حالا چقدر این کلمه رو شنیدین؟
معتاد اینترنتی کسی که ساعت های طلایی عمرش رو به صورت وسواس گونه پشت این صفحه چند رنگ سپری میکنه و نه گذر زمان باعث نگرانیش میشه و نه پوچ انگاری و بی هدفی میترسوندش !
دقایق پیش به این فکر میکردم که چقدر من به این وسیله ارتباطی وابسته شدم ،
راستی چطور میشه این بیماری رو درمان کرد یا حتی کمترش کرد ؟
هنوز دلتنگیِ قدم زدن با تو رو دادم. 
...
باور میکنی یا نه من عاشقتم اما من دیونتم
...
عکستو رو چشام میذاره 
...
به غیرِ یاد تو کنج دلم هیچی نمونددده 
....
هزار دفعه تنهام گذاشتی 
 
حس تو چیه حس من چیه 
 
چقدر دردآوره این رابطه یه طرفه. 
چقد عمرش کوتاه بود دوسِت دارم گفتنات 
 
هر آدمی شاید در عمرش فقط یک بار می تواند کسی را به تمامی دوست بدارد. تمامش را...حتی تیرگی های روحش را بپرستد.خدا بسازد از آدمی که می داند آسمانی نیست. نگاهش کند و دلش ضعف برود و بی آن که داشتن یا نداشتن آغوشش چندان مهم باشد، از حال خوب او به آرامش برسد. محو شود، پنهان شود، گم شود در زوایای تنِ او حتی اگر به نگاهی از دور قناعت کند. دل خوش کند حتی به بوسه های ناممکن قبل از خواب، به عکسی روی گوشی موبایلی. هر کسی شاید فقط یک بار، با یک آدم، پرنده می
امام صادق ع فرمود رسولخدا ص فرمود اسلام برهنه است ولباسش حیا وزینتش وقار و سنگینی است و مردانگیش عمل صالح و ستون و پایه اش پرهیز کاری است و هر چیز را اساس و پایه ای است پایه اسلام  محبت ما اهل بیت است رسولخدا ص فرمود همانا. خدا اسلامرا را افرید پس برای او میدانی ساخت ونوری قرار داد و حصاری نهاد و یاوری برایش مقرر کرد  اما میدان اسلام  قران است و اما نورش حکمت   حصارش. نیکی و یاورانش من اهل بیت و شیعیانش میباشیم پس اهل بیتم و شیعیان و یارانشان ر
 
مبلغ اسلامی بود .
در یکی از مراکز اسلامی لندن. عمرش را گذاشته بود روی این کار.تعریف می کرد که یک روز سوار تاکسی می شود و کرایه را می
پردازد . راننده بقیه پول را که برمی گرداند 20 سنت اضافه تر می دهد .
می گفت : چند دقیقه ای با خودم کلنجار رفتم که بیست سنت اضافه را
برگردانم یا نه !
آخر سر بر خودم پیروز شدم و بیست سنت را پس دادم و گفتم آقا این
را زیاد دادی ...
 
 
ادامه مطلب
منتظر نشوید 63 ساله شوید !
در سال 1977 یک مرد 63 ساله، عقب یک بیوک را از روی زمین بلند کرد تا دست نوه‌اش را از زیر آن بیرون آورد. قبل از آن هیچ چیزی سنگین‌تر از کیسه بیست کیلویی بلند نکرده بود !
او بعدها دچار افسردگی شد‌ ، می‌دانید چرا ؟
چون در 63 سالگی فهمیده بود چقدر توانایی داشته که باورش نداشته و عمرش را با حداقل‌ها گذرانده !
منتظر نشوید 63 ساله شوید ،توانایی انسان نامحدود است ...
و نیز ان حضرت ع فرمود چه بسا جوینده دنیا که بدان نرسیده و چه بسا کسانی که رسیده اند بدان واز و ازاو مفارقت کرده اند پس مبادا طلب دنیا تو را از کردارت باز دار.د و دنیارا از بخشنده و مالکش که خداست  بخواه چه بساحریص بر دنیا که دنیا اورا بخاک افکندهو بانچه از ان بدست اورده از اخرتش باز ماند ه تا اینکه عمرش سپری شده و مرگش در رسبده  و فرمود زندانی ان کس است که دنیا اورا از طلب اخرت ببند گرفتار کرده و بزندان خود افکنده است 
دیگر  روزهای "ماندن در خانه"ار دستمان در رفته است.هر طور هست روز را به شب می چسبانیم
از بازی های فکری و دسته جمعی بگیر تا کتاب و فیلم و سریال
این وسط شیرین بازی های دلنشین سروناز  و بریز و بپاشهای بی پایانش و تکالیف زیاد صدرا هم برای پر کردن این اوقات فراقت طولانی مان غنیمت است
طفلک همسرم که بخاطر ما خانه نشین شده است و فعلا مریض بی مریض
آن هم مردی که یک دقیقه عمرش نباید به بطالت تلف شود..‌چه می شود کرد برای همه است و تقریبا عادت کرده ایم .
و نوشت
متوسط عمر عقاب 30 سال است و متوسط عمر کلاغ 300 سال.
عقابی در بلندای قله ی رفیعی لانه داشت.عقاب به پایان عمرش نزدیک شده بود، اما نمی خواست بمیرد.
به یاد آورد که پدرش از پدرش که او هم از پدرش شنیده بود که:در پایین قله کلاغی لانه دارد.
چهار نسل از خانواده ی عقاب ها این کلاغ را دیده بودند اما کلاغ هنوز به نیمه ی عمر خود نیز نرسیده بود!
عقاب در دلش به کلاغ حسادت کرد؛ تصمیم گرفت به
ادامه مطلب
خون سردار مهر پایان سازشکاران:خون پاک سردار بزرگ مقاومت پایانی است بر جولان سازشکاران داخلی، آنانی که به دنبال بزک کردن آمریکا بودند و پرچم مذاکره را بر افراشته بودند ،بدانند دوران مذاکره و سازش عمرش به پایان رسید و امروز تنها پرچم مقاومت است که برافراشته است و انشا الله به زودی شاهد نابودی رژیم صهیونیستی و فرار مزدوران آمریکای خونخوار از منطقه خواهیم بود.
http://ziarani1.blog.ir/
میدونین که نیوتون در کمبریج تحصیل کرده در طی سالهای 1665 تا 1666 طاعون همه گیر شده و کمبریج هم مجبور شده کالج هاشو تعطیل کنه اون زمان نیوتون 23 ساله بوده.. برمیگرده خونه شون.. این دو سال شروع میکنه به مطالعه و میگن بهترین و تاثیرگذارترین اندیشه هاشو در این دو سال داشته. و در این دو سال پایه فیزیک رو بنا نهاد... این دو سال به قول خودش از مفیدترین سالهای عمرش بوده. و بعد که در سال 1667 برمیگرده کرسی دانشگاه رو نصیب خودش میکنه..
 
 
فکر کنم که (این جدیده و حاصل تجربیات دو سه ماه اخیرم)،
یک مرد
وقتی که واقعا یه دختر رو دوست داره
همه زندگی و عمرش و وقتش و همه چیزش رو صرف میکنه که اون دختر رو خوشحال کنه و اون دختر کلا خوشحال باشه.
 
ممکنه سعی هم حتی بکنه که یکمی بهش زور هم بگه،
به دو دلیل:
1. کاری که دختره میکنه ممکنه اون لحظه به نفعش نباشه و پسره نمیخواد اسیبی به دختره وارد بشه
2. مردها معمولا دوست دارن یکمی قدرت و کنترل هم روی دختری که دوسش دارن داشته باشن.
 
«تیرباران است
یا تسلیم باید
یا حذر»
این را سعدی در مورد عشق گفته. من ولی بعد از جلسه‌ی امروز با مدیر جدید برنامه‌ریزی شرکت، توی آسانسور خطاب به همکارهایم گفتم. چون این چند روز دیده‌ام که آدم‌ها دوباره چطور به هزاران سال قبل برگشته‌اند. تیردانشان را پر کرده‌اند و تیرها را پیوسته و بی‌هدف به هر سو پرتاب می‌کنند و از تماشای بدن‌های خونین و بی‌جان هم‌نوعانشان لذت می‌برند و به افروختن آتش خشم و کینه، حریص‌تر می‌شوند. آقای ی آه کشید. آقای
این منم ؛ دختری که اولین ترمش رو اندیشه اسلامی برداشته ، دختری که باید صد صفحه رو بخونه و الان رو صفحه ۸۳ مونده . دختری که فردا امتحان میان ترم همین درس رو داره . دختری که تو عمرش کلاس اندیشه اسلامی شرکت نکرده . دختری که فردا "مشق زبان" :| داره و هیچی ننوشته . دختری که خوابش میاد ، دختری که گردنش از بس رو کتاب بوده درد گرفته . دختری که دوست داره فقط بخوابه خدا شاهده .. به این دختر سلام کنید ^__^
فکر می‌کنم همه انسان‌ها آینده را دوست دارند. البته چیزی که بیشتر از خودِ آینده دوست‌داشتنی است،امید به آینده است. درواقع بسیاری از رفتارهای امروز ما تابع امید به آینده است.
ممکن است بگویید که بسیاری هستند که هیچ امیدی به آینده ندارند؛ همین افراد هم رفتار امروزشان تابع امید به آینده است. امید به آینده همیشه برای ما بار معنایی مثبت داشته است. درواقع افراد یا امید داشته‌اند و یا نداشته‌اند؛ اما به نظرم امید به آینده یک طیف است که می‌تواند
شکست عشقی را فراموش نکنید !شاید اولین راه حلی که به ذهن افراد شکست خورده در جریان عشقی خطور می کند فراموش کردن عشقشان باشد . اما واقعیت این است که در زندگی انسان ها چیزی به نام فراموش کردن وجود نداشته است . ناخودآگاه انسان ها ، تمام مسائل زندگی را در خود ثبت و نگهداری می کند ، بنابراین نمی توان موضوعات ناراحت کننده و پررنگی مثل شکست عشقی را فراموش کرد و انکار آن منجر به آزار فرد تا پایان عمرش می گردد .
ادامه مطلب
شکست عشقی را فراموش نکنید !شاید اولین راه حلی که به ذهن افراد شکست خورده در جریان عشقی خطور می کند فراموش کردن عشقشان باشد . اما واقعیت این است که در زندگی انسان ها چیزی به نام فراموش کردن وجود نداشته است . ناخودآگاه انسان ها ، تمام مسائل زندگی را در خود ثبت و نگهداری می کند ، بنابراین نمی توان موضوعات ناراحت کننده و پررنگی مثل شکست عشقی را فراموش کرد و انکار آن منجر به آزار فرد تا پایان عمرش می گردد .
ادامه مطلب
نادعلی ، در واستاندن عنان از دست ستار ، راست و به‌جا بر اسب قرار گرفت و با کنایه گفت :
- رعیت‌ها ، رعیت‌ها ! این رعیت‌ها عاقبت دست شما را میان حنا می‌گذارند ! نمی‌دانم چقدر می‌شناسی‌شان . همین‌قدر برایت بگویم که بدجوری متقلب ، دورو و بزدل هستند ! جلو اربابِ قُلدر از موش هم کوچک‌تر و ترسوترند ، اما همین که حریف را ناچار ببینند از اسفندیار هم پهلوان‌تر می‌شوند . برای همین هم ارباب‌ها می‌دانند چه‌جوری همراهشان تا کنند . اول اینکه همیشه‌ی خ
رمان : توله گرگژانر : تخیلی، تراژدی، عاشقانهنویسنده : *SHAKIBAgh*لحن : ادبیاز زبان: سوم شخص و اول شخصخلاصه :باید گشت به دنبال کسی که، بتواند عمرش را جاودانه سازد...تا دخترک بتواند با عشق او، با گرگینه‌های هم‌خونش مبارزه کند!باید گشت...دنبال مردی خون‌خوار... خون‌آشامی که با او یکی شود.هرچند که دشمن‌اند!رازی سر به مُهر که زندگی دخترک را احاطه کرده!آیا می‌توان چشم به روی تمام دشمنی‌ها بست و عاشق شد؟با ما همراه باشید.
بسم الله الرحمن الرحیم...
 
به قشنگی و لذت همون ازمایش خونی که دلمونو شاد کرد...
 
سونوگرافی که بگه صدای قلب کوچکی درکار نیست خیلی تلخ است خیلی...
 
نمیدانم ولی من دوماه با جسم کوچکی  بودم که چقدر باهم در رویا زندگی کردیم
 
تمام.
 
تا امروز هرگز نتوانسته‌ام جواب این سوال مادرم را بدهم !او روزهای آخر عمرش از من پرسید :" اگر دیگر چیزی به یاد نیاورم، می‌توانم بگویم که در این دنیا حضور دارم ؟ "سوالش همیشه با من ماند ... کاش امروز اینجا بود و به او می‌گفتم :" مهم نیست تو چیزی به خاطر داشته باشی؛ اگر کسی، حتی یک نفر، نام تو را به یاد داشته باشد و آن را با عشق تکرار کند، یعنی تو در این دنیا حضور داری ... "
 
 
پ ن: تصویر، سکانسی است از فیلم شکستن همزمان بیست استخوان
پ ن2: متن از سالی هپ
استاد شیخ جعفر ناصری: خاصیت اربعین گرفتن (چهلّه گرفتن) یک بخشش همین است که در طول این اربعین ها کم کم یک حس و حالی به فرد دست می دهد که در تمام عمرش نبوده است. با تکرار اعمال صالح این حس زیاد می شود، زیاد می شود، زیاد می شود تا اینکه حالی به دل دست می دهد که دیگر نمی رود. دیگر اگر اربعین هم وقتش تمام شود این حس و حال از بین نمی رود و دیگر دل مرکز حیات و مرکز توجه می شود و از یک سری معاصی که انسان می ترسید خداوند حفظ می کند و می تواند آرام حرکت بکند.
☑️ هر لنت بسته به کیفیت و میزان مواد مصرفی و همچنین سبک و میزان استفاده، عمری مفید دارد که به مرور زمان با کم‌شدن عمرش، کم‌کم ساییده شده و تا حد تمام‌شدن نیز پیش می‌روند. اگر لنت‌ها ساییدگی بیش از حد داشته باشند که تعویضشان را در دستور کار قرار می‌دهد، نشانه‌های زیر را از خود بروز می‌دهند:
✅ ‌هنگام ترمز‌گیری، از سیستم ترمز صدای جیغ شنیده می‌شود.
✅ ‌هنگام ترمز‌گیری، نیاز به طی کردن بیشتر مسیر عملیاتی پدال حس می‌شود‌ (‌پدال بیش از ح
یک سؤال دارم، اگه یکی سرما بخوره، دو هفته هم طول بکشه، دکتر هم رفته باشه، داروهاشم تا ته خورده باشه، ولی هی بدتر بشه، بعد دیگه نره دکتر، ممکنه تا آخر عمرش همیشه سرماخورده بمونه؟
بعد یک سؤال دیگه دارم، اینکه اگه برای بار دوم هم بره دکتر، ممکنه براش آمپول بنویسه؟ :||| :((((((
وای خدایا!
مرگ عجب موجود عجیبی است. آدم در تمام عمرش طوری زندگی می کند که انگار هیچ وقت قرار نیست بمیرد، با این حال یکی از بزرگترین انگیزه هایش برای زندگی همین مرگ است. بعضی از ما با یاد مرگ پر تلاش تر، سرسختانه تر و خشن تر زندگی می کنیم. آگاهی از مرگ به بعضی ها این تلنگر را می زند که نهایت لذت را از عمرشان ببرند، ولی برای بعضی دیگر چیزی جز عاطل و باطل نشستن و از مدت ها قبل چشم به راه این مهمان ناخوانده بودن به ارمغان نمی آورد. همه ما از آن می ترسیم، ولی خیلی
مرگ عجب موجود عجیبی است. آدم در تمام عمرش طوری زندگی می کند که انگار هیچ وقت قرار نیست بمیرد، با این حال یکی از بزرگترین انگیزه هایش برای زندگی همین مرگ است. بعضی از ما با یاد مرگ پر تلاش تر، سرسختانه تر و خشن تر زندگی می کنیم. آگاهی از مرگ به بعضی ها این تلنگر را می زند که نهایت لذت را از عمرشان ببرند، ولی برای بعضی دیگر چیزی جز عاطل و باطل نشستن و از مدت ها قبل چشم به راه این مهمان ناخوانده بودن به ارمغان نمی آورد. همه ما از آن می ترسیم، ولی خیلی
چند نکته عبرت آموز از داستان آقای نجفی:
*شیطان به هیچ کس رحم نمیکنه اصولگرا و اصلاح طلب و وزیر و وکیل هم نمیشناسه.
*ثروت خوشبختی نمیاره . خیلی چیزها با پول به دست نمیاد
*ظاهر عکس ها با باطنشون خیلی فرق داره
*مهریه بالا باعث استحکام زندگی نمیشه
*خیلی از مشکلات ناشی از سبک زندگی غربیه
*از دیگران عبرت بگیریم قبل آنکه عبرت دیگران شویم
*آب که از سر گذشت چه یک وجب چه صد وجب حرف شیطانه
*دفاع همسری که عمرش رو پای شوهرش گذاشته بعد این همه داستان ستودنیه
* ز
#دوستان عزیزی که نماز و روزه و ختم قرآن قضای اموات(ره) برگردنشان میباشد می توانند با مراجعه به منوهای بالای صفحه وبلاگ وارد گزینه نماز و روزه استیجاری شوند واین دین بزرگ را از خود ساقط کنند..  /\   /\
 
 
#حدیث_مهدوی 
امام حسن مجتبی(ع)
«التاسع من ولد اخی الحسین ابن سیده الاماء، یطیل الله عمره فی غیبته، ثم یظهره بقدرته فی صورة شاب دون اربعین سنة، ذلک لیعلم ان الله علی کل شی ء غدیر».
«نهمین فرزند برادرم حسین علیه‌السلام فرزند سرور کنیزانست، خداوند
✨﷽✨
ﻭﺻﺖ ﻧﺎﻣﻪ ﻣﺮﺩ ﺧﺴﺲ !
✍️ﺭﻭﺯ ﻣﺮﺩ ﺧﺴﺴ ﻪ ﺗﻤﺎﻡ ﻋﻤﺮﺵ ﺭﺍ ﺻﺮﻑ ﻣﺎﻝ ﺍﻧﺪﻭﺯ ﺮﺩﻩ ﺑﻮﺩ ﻭ ﻮﻝ ﻭ ﺩﺍﺭ ﺯﺎﺩ ﺟﻤﻊ ﺮﺩﻩ ﺑﻮﺩ ، ﺳﺨﺖ ﺑﻤﺎﺭﺷﺪ . ﻗﺒﻞ ﺍﺯ ﻣﺮ ﺑﻪ ﺯﻧﺶ ﻔﺖ : ﻣﻦ ﻣﺨﻮﺍﻫﻢ ﺗﻤﺎﻣ ﺍﻣﻮﺍﻟﻢ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺁﻥ ﺩﻧﺎ ﺑﺒﺮﻡ . ﺍﻭ ﺍﺯ ﺯﻧﺶ ﻗﻮﻝ ﺮﻓﺖ ﻪ ﺗﻤﺎﻣ ﻮﻝ ﻫﺎﺶ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻫﻤﺮﺍﻫﺶ ﺩﺭ ﺗﺎﺑﻮﺕ ﺩﻓﻦ ﻨﺪ . ﺯﻥ ﻧﺰ ﻗﻮﻝ ﺩﺍﺩ ﻪ ﻨﻦ ﻨﺪ. ﻨﺪ ﺭﻭﺯ ﺑﻌﺪ ﻣﺮﺩ ﺧﺴﺲ ﺩﺍﺭ ﻓﺎﻧ ﺭﺍ ﻭﺩﺍﻉ ﻔﺖ ... ﻭﻗﺘ ﻣﺎﻣﻮﺭﺍﻥ ﻔﻦ ﻭ ﺩﻓﻦ ﻣﺮ
(این داستان کوتاه ارزش چاپ ندارد ولی شاید ارزش خواندن داشته باشد)
شغال سر بر آستان کفتار سایید و به پابوسی شتافت و در حالی که از فرط خوشحالی در پوست خود نمی گنجید، گفت: تمام شد سرورم، تمام شد؛ شیر جنگل بی یال و کوپال گوشه ای افتاده و وقت سورچرانی و خوش گذرانی است، نفس های آخرش را دارد می کشد و کمی دست بجنبانید، ده دوازده درخت آن طرف تر، زیر کهنسال ترین درخت جنگل او را می بینید که آخرین لحظات عمرش را می گذراند و نفسش به خس خس افتاده است. حیف است ای
زوج سخت کوش و صبور اگرچه هر دو روی ویلچر نشسته اند اما پیش از آن که معلولیت را بار سنگینی بر دوششان بدانند، ثابت کرده اند که بدون پا هم می توانند روی پای خودشان بایستند. ای کاش که مادر همسرم نیز از محبت نوه دار شدن ما سیراب می شد ولی عمرش به دنیا نبود. بهر حال، زوج جوان بدون کمک بقیه، دست و پای یکدیگر شده اند؛ زندگی خوب و خوشی دارند و عشق و محبت شان، نُقل محفل فامیل و همسایه شده است.

ادامه مطلب
✨ موفق بن احمد خوارزمی از علمای اهل تسنن روایت کرده است که رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمودند: یا على! اگر بنده‌ای عبادت کند خدای عز و جل را به اندازه عمر نوح و به اندازه کوه احد طلا داشته باشد و در راه خدا انفاق کند و به قدری عمرش طولانی شود که هزار بار پیاده به مکه رود، و عمل حج انجام دهد، بعد هم در بین صفا و مروه در راه خدا مظلومانه شهید شود، ولی ولایت تو را نداشته باشد یا على، بوی بهشت به مشامش  نخواهد رسید و وارد بهشت هم نخواهد شد.
 
دلم میخواد زودی عصر بشه برم پیش هنرجوم. 
یدونه هنرجوی 15 ساله گیرم اومده. 5جلسه س دارم باهاش کار میکنم ولی هنوز نمیتونه خوب سایه بزنه.
اصلا تو عمرش سایه نزده. فقط واسه خودش طراحی کرده. چیزای رنگی که اصلا کار نکرده.
منم فعلا دارم روی سایه زدنش کار میکنم. فشار دستش همیشه برعکسه. جایی که باید تیره کنه روشن میزنه و جایی که باید روشن بزنه رو تیره میکنه!
خودش میگه چون از اشیاء بیجان خوشش نمیاد نمیتونه خوب کار کنه. از این جلسه دیگه اشیاء رو میذارم کنار ب
چند نکته عجیب در باره زنبور عسل



چند نکته عجیب در باره زنبور عسل
۱-  زنبور عسل با سرعت بیست و پنج  کیلومتر پرواز می  کند
۲- قبیله زنبورهای عسل حدود ۲۰ تا ۶۰ هزار زنبوردارد.
۳- یک زنبور عسل ذر همه عمرش فقط به اندازه یک دهم قاشق چایخوری عسل طبیعی تولید می کند.
مطلب کامل را در سایت دیجی عسل بخوانید
شگفتی های زنبور عسل
دلم میخواد زودی عصر بشه برم پیش هنرجوم. 
یدونه هنرجوی 15 ساله گیرم اومده. 5جلسه س دارم باهاش کار میکنم ولی هنوز نمیتونه خوب سایه بزنه.
اصلا تو عمرش سایه نزده. فقط واسه خودش طراحی کرده. چیزای رنگی که اصلا کار نکرده.
منم فعلا دارم روی سایه زدنش کار میکنم. فشار دستش همیشه برعکسه. جایی که باید تیره کنه روشن میزنه و جایی که باید روشن بزنه رو تیره میکنه!
خودش میگه چون از اشیاء بیجان خوشش نمیاد نمیتونه خوب کار کنه. از این جلسه دیگه اشیاء رو میذارم کنار ب
- اگر به تو بگویند فقط چند روز دیگر زنده ای چه می کنی؟
+ منظورت را نمی فهمم.
-فرض کن سرطان گرفته ای یا ایدز یا بیماری دیگری از این قبیل و می دانی فقط مدت کمی زنده خواهی ماند.
+ آدم اگر عاقل باشد همه حساب و کتاب ها را کنار می گذارد و بقیه عمرش را خوشگذرانی می کند.
- یکی بود که همین کار را کرد. هرچه داشت فروخت.  
ادامه مطلب
تا حالا به این فکر کردین که مثلا بدونین عاقل ترین آدم ها در سن هشتاد سالگی چطور فکر میکنن و نظرشون راجع به مسائل مختلف چیه؟!
ژوزه ساراماگو رو که میشناسین؟! 
نویسنده رمان معروف "کوری" که جایزه نوبل ادبیات رو هم برد . ایشون اواخر عمرش یه وبلاگی راه انداخت و نظرشو مثل کلنگ و مریم و بقیه درباره مسائل مختلف می نوشت. 
خوبیش اینه که این نظریاتش در قالب یک کتاب و با ترجمه خوب چاپ شد!
توصیه میکنم یه نگاهی بهش بندازید، دید خوبی نسبت به مسائل بهتون میده . 
یه دوستی دارم سال کنکور یه ازدواج کرد که بیشتر به تشویق خانواده ش بود و خب سال بعدش هم جدا شد. نه تو حرفاش، نه تو شبکه های اجتماعیش، نه پیامرسان هاش نه چشم هاش خبری از عشق نبود. 
امسال دوباره ازدواج کرد. هم قبل از ازدواج خودم کلی درباره اینکه "باید دوست داشته باشی طرفت رو" نصیحتم کرد، هم قبل ازدواج خودش یکمی ازم سوال پرسید.
و خب حالا من دوست داشتن رو میبینم از پشت چشماش میبینم، از بیو تلگرام و اینستاش و مطمئنم وقتی ببینمش در چشم هاش :)
زیاد اهل اب
✅مرحوم شهید دستغیب (ره):
یکی از علمای نجف حدود یکصد سال پیش، در خواب حضرت عزراییل را می بیند. پس از سلام می پرسد: از کجا می آیی؟ ملک الموت می فرماید: از شیراز! روح مرحوم میرزا ابراهیم محلاتی را قبض کردم. 
شیخ می پرسد: روح او در چه حالی است؟ عرزاییل می فرماید: در بهترین حالات و بهترین باغهای عالم برزخ. خداوند هزار ملک را برای انجام دستورات شیخ قرار داده است.
آن عالم پرسید: آیا برای مقام علمی و تدریس و تربیت شاگرد به چنین مقامی دست یافته است؟
فرمود:
دلایل کمر درد
کمردرد از آن دسته بیماری‌هایی است که هر انسانی حداقل یکبار در طول عمرش با آن دست و پنجه نرم میکند که البته همان یکبار هم میتواند انسان را زمین گیر نماید در این مقاله به بررسی دلایل شایع کمردرد میپردازیم
ادامه مطلب
ادیسون در سنین پیری پس از کشف لامپ، یکی از ثروتمندان آمریکا به شمار
میرفت و درآمد سرشارش را تمام و کمال در آزمایشگاه مجهزش که ساختمان بزرگی بود
هزینه می کرد…

این آزمایشگاه، بزرگترین عشق پیرمرد بود. هر روز اختراعی جدید در آن
شکل می گرفت تا آماده بهینه سازی و ورود به بازار شود.

در همین
روزها بود که نیمه های شب از اداره آتش نشانی به پسر ادیسون اطلاع دادند،
آزمایشگاه پدرش در آتش می سوزد و حقیقتا کاری از دست کسی بر نمی آید و تمام تلاش
ماموان فقط ب
بنام حضرت حق
حضرت نوح به اخرای عمرش رسیده بود و عزرائیل مثل همیشه مامور قبضه روح کردنش بود.وقتی عزرائیل به خانه نوح رسید،دید خانه نوح اینقدر کوچک است که پاهای نوح از خانه زده بیرون.عزرائیل داخل شد،اقای نوح که دراز کشیده بود به عزرائیل گفت بلند شم؟عزرائیل گفت نه راحت باشید،عزرائیل گفت:اقای نوح شما که اینقدر عمر کردید (در برخی کتاب ها نقل شده 1000 و دربرخی 1300 سال) لااقل یه خونه میساختین پاهاتون ازش نزنه بیرون..
بقیه داستان در ادامه مطلب


ادامه م
من چ کسی هستم؟ این سوالی است که هر روز می پرسم.
مادرم می گوید : تو زیباترین گلی هستی که در باغچه ی زندگی ام دارم.پدرم میگوید : تو حاصل پینه های دستان کسی هستی که عمرش را ذره ذره به پایش ریخت تا کسی شوی که هستی.پدر بزرگم میگوید : تو لذت بخش ترین حسی هستی که هر پیرمرد می تواند حس کند.برادرم می گوید : تو بهترین الگویی هستی که هر نوجوانی می تواند داشته باشد.خواهرم می گوید : تو حامی ترین حامی ای هستی که هر دختر آرزویش را دارد.
همسرم می گوید : تو محکم تر
خش خش ، خش خش رفتگران شهر ارواح
می روبند کوچه ها را به جاروی نهان اسرار
خش خش ، خش خش
دم صبح است و به اندوهی خواب
همه ارواح درون یک خیال بی تاب
یک مسافر می رسد از راه ، ترسان ترسان
عرق می ریزد
آفتاب غربت شهر ، سایه اش را جان می بخشد
روح زنی بی رنگ و رو ، در اضطراب نرسیدن ، می آید به سمت او
کاسه ای آب به دستش می دهد 
لبخند مرده ای می زند  
در پی خواب خویش می رود
خش خش ، خش خش
کودکان روح بی کارند
نمی خوانند حتی یک کتاب
سر شب میخوابند
صبح ، از خستگی خواب
به نام خالق زیبایی‌ها
صدایش را رها کرد، لابه‌لای هیاهوی دنیایی که برای مبارزه با آن دنیایش را به
تلاطم‌ها واداشته بود تا شاید پیروز میدانی شود که با امید برد در آن گام نهاده
و گرد و غبارهایش را با بارانی به زلالی باران پاییز دل‌های بی‌قرار شست‌وشو
داد،  تا رخ‌واره بی‌نقاب درونش را جانی تازه بخشد؛ برای مبارزه‌ای به طولانی
سال‌های گذر کرده از عمرش و بروبد هر چه تنهایی را. مبارزه با تنهایی‌هایی
که وجودش را در حصار تارهای نامرئی ام
من چ کسی هستم؟ این سوالی است که هر روز می پرسم.
مادرم می گوید : تو زیباترین گلی هستی که در باغچه ی زندگی ام دارم.
پدرم میگوید : تو حاصل پینه های دستان کسی هستی که عمرش را ذره ذره به پایش ریخت تا کسی شوی که هستی.
پدر بزرگم میگوید : تو لذت بخش ترین حسی هستی که هر پیرمرد می تواند حس کند.
برادرم می گوید : تو بهترین الگویی هستی که هر نوجوانی می تواند داشته باشد.خواهرم می گوید : تو حامی ترین حامی ای هستی که هر دختر آرزویش را دارد.
همسرم می گوید : تو محکم ت
کیارنگ علایی هنرمندی است که زنده است ، او را از نزدیک دیده ام و مدتی کوتاهی شاگردش بودم. او عکاس است. در عکاسی صاحب سبک وصاحب نظر است. او فقط عکاس نیست، او نویسنده و معلم هم است. همیشه لباس های رنگی میپوشد ولی همیشه عکس های رنگی نمیگیرد. محبوب است. ولی معروف نیست. در زمان ها و مکان های مختلف درست انتخاب میکند که منطقی باشد یا احساسی.
دو صفحه اینستگرام دارد.تا جایی که من دیدم دوتا از عکس های را پیج اینستگرام ریپست کرده است.
عکس های هنرجویانش در هم
به نام خدای شنهای طبس


رمزگشایی از ترور «احمد شاه مسعود»
احمدشاه مسعود، شش ماه پیش از کشته شدن، در تنها سفر خارجی خود به پاریس رفت. او در
آنجا به پیشنهاد کشورهای اروپایی مبنی بر تشکیل یک حکومت جدید (تحت حمایت
نظامی غرب) پاسخ منفی داد و اعلام کرد که حتی اگر به اندازه کلاه سرش در
افغانستان برای او جا باقی بماند، دست از مبارزه نخواهد کشید و به نیروهای
خارجی، اجازه حضور در افغانستان را نخواهد داد.
به نظر می رسد که طرح حمله نظامی به افغانستان،
امروز بعد از کلی اتلاف وقت بی بیهوده کمی وجدانم درد گرفت و درس خواندم. از آخر های ساعت ۵ تا آخر های ۱۰!! اگر آن پنج دقیقه و ده دقیقه های وسط را هم فاکتور بگیریم تقریبا ۵ ساعتی شد. میانگین مطالعه ام ۴-۵ ساعت و در مواردی ۶ ساعت است.به خودم می‌گویم لطفا همین چند ماه را کمی از راحتی‌ات بگذر. از خواب های اضافی دور شو و دست از سر "زان تشنگان" و "بیوتن" و "به خودآ" و باقی کتاب هایت بردار. همین چند ماه را کمی فیلم نبین و با کتاب های آزمونت رفیق شو! یاد بگیر که
عنقریب از اوصاف نیک بعضی مردگان! این چنین یاد خواهد شد:

1. خدا بیامرز همیشه online بود.
2. در طول عمرش هرگز کسی را block نکرد
3. هرگز کسی را با هیچ comment ی نرنجاند
4. هرگز در like کردن کوتاهی نمی‌کرد
5. ثروت مندان را share و فقرا را tag می‌نمود
6. هیچ وقت هیچ postی را از کسی ندزدیده
7. در حالی جان را به جان آفرین سپرد که messenger اش همچنان باز بود
8. کسی نیست که خدا بیامرز درخواست دوستی اش را رد کرده باشه
9.هرگز کسی را delete نکرد
10. مگر چنین friend ی مستحق این نیست که روح پر فتوح ا
همه بهم میگن کیفیت نوشته‌هام پایین اومده، خودمم همچین احساسی دارم و خجالت می‌کشم اون دنیا تو صورت داستایفسکی نگاه کنم. امروز صبح رفتم پارک سر کوچه چند دوری دویدم. مثل یک زامبی که به سلامتیش اهمیت بده و هر از چند وقت یک ورزشی هم بکنه. آهسته دویدنم رو میگم، سر راه دویدنم از چند تا پیرمرد که برای پیاده‌روی اومدن جلو می‌زنم. در ضمن من امروز یک کشفی هم کردم. اگر یه نفر تمام عمرش یه شوخی هم نکرده باشه با کسی، و یه دفه تو یه جمع شوخ‌طبع قرار بگیره،
2496 - «منوچهر گنجی» وزیر آموزش و پرورش رژیم پهلوی و سلطنت‌طلب خارج‌نشین، با اذعان به‌تحول «فریدون فرحزاد» در سالهای پایانی عُمر، گفت: “فرخزاد ابتدا مخالف جمهوری‌اسلامی بود، اما در اواخر عمرش ظاهرش تغییر کرد و از حکومت ایران حمایت و از اپوزیسیون انتقاد می‌نمود و حتی پاسپورتش را گرفته بود و می‌خواست به ایران بازگردد ... در واقع او فرخزاد سابق نبود و به‌کلی تغییر کرده بود ... و این موضوع سبب عصبانیت ما شد و به او هشدار داده بودیم”لینک کوتاه
به سوی تو فضایل کارگر نیستکرامات از شرارت خوبتر نیست
به سوی تو نه طاعات و نه طاماتعبادات مکرّر جز ضرر نیست
فقیهان سوی تو دارند لیکنفقیهان را نصیبی جز نظر نیست
خلایق بنده‌ی عادات خویش‌اندنه خلقان را جز از نامت خبر نیست
بتر از حلقه‌بازان نیست در دهرکه این جمعیّت از نوع بشر نیست
به سوی تو یکی قلب پر از عشقاگر دارد کسی عمرش هدر نیست
بیا حلمی بیا بیرون از این قبرکه اینجا جز دمی از خیر و شر نیست
موسیقی: Worakls - Cœur de la Nuit
قطعه‌ای -مثلا چرخ‌دنده‌ای- که زیر دست بهترین مهندس‌ها، در بهترین کارخانه‌ها و با بهترین مواد ساخته شده، اگر در جایی که باید، نچرخد، هر چند در تمام عمرش به بهترین وجه ممکن بچرخد، چون وظیفه‌ی خود را انجام نداده است، ضمن هدر دادن تمام آن بهترین‌هایی که صرفش شده، هیچ، تاکید می‌کنم هیچ کار مفیدی انجام نداده است.
بزرگ‌ترین کاری که یک انسان در تمام زندگی خود می‌تواند و باید انجام دهد شناخت وظیفه‌ی خود و بزرگ‌تر از آن انجام آن وظیفه است، در
فقط توانست صدای شلیک را بشنود . گلوله از دهانه تفنگ رها شد و رقصان به سمتش می آمد! 
خواست سر بگرداند. احتمالا دیر شده بود. 
روبرویش هنوز چیزهایی بود که می دید. جدول پر از خانه ی خالی هفته های باقی مانده عمرش! 
هر هفته که از عمرش گذشته بود، یک خانه را سیاه کرده بود. 
چه کسی فکر می کرد دو سوم خانه ها حالا باید احتمالا خالی بماند؟ 
گلوله نزدیک تر می شد. 
باید چه می کرد؟ 
سریع شروع می کرد به دویدن؟ چقدر می ت
من خاطره چندانی از پدربزرگ پدریم ندارم...۳ ساله بودم که فوت شدن...تنها خاطراتم فقط تعریف هایی هست که مامانم از پدربزرگم کرده....خوبی هایی که گفته و جوری که صدام میزده.... تا یاد دارم خاطراتم از هر دو مادربزرگا و پدربزرگ مادریم بوده....
و امروز.... دفتر عمر آقاجونم برای همیشه بسته شد...و شد خاطره.... که یادم بیاد و بگم بابابزرگم اینجور بود و اونجور....
آقاجونم رفت....خیلی قشنگ رفت...خودش میدونست وقت رفتنه....تسلیم شد.... وصیتشو کرد....حلالیت هاشو طلبید....همه رو
من خاطره چندانی از پدربزرگ پدریم ندارم...۳ ساله بودم که فوت شدن...تنها خاطراتم فقط تعریف هایی هست که مامانم از پدربزرگم کرده....خوبی هایی که گفته و جوری که صدام میزده.... تا یاد دارم خاطراتم از هر دو مادربزرگا و پدربزرگ مادریم بوده....
و امروز.... دفتر عمر آقاجونم برای همیشه بسته شد...و شد خاطره.... که یادم بیاد و بگم بابابزرگم اینجور بود و اونجور....
آقاجونم رفت....خیلی قشنگ رفت...خودش میدونست وقت رفتنه....تسلیم شد.... وصیتشو کرد....حلالیت هاشو طلبید....همه رو
روزگاری  سالکی خانه به دوش روزگارش را در دوره گردی می گذراند و از ان شهر به ان شهر سفر می کرد تا لقمه نانی دراورد . 
سرگردانی و اوارگی امانش را بریده بود و گرسنگی و تشنگی سخت او را می ازرد .
در راه به جنگلی بزرگ و سرسبز که رودی روان در ان جاری بود برخورد می کند . در ورودی جنگل به درختی پیر و کهنسال وارد می شود و از درخت تقاضای ماندن در جنگل را دارد تا باقی عمرش را در جنگل بگذراند  او اجازه زندگی در جنگل را می گیرد . و درخت پیر درخواستش را قبول می
توی فرهنگ ما،
دختر پرستار پدر مادرشه
دختر غمخوار پدر مادرشه
و از دختره که انتظار دارن برسه به مادر پدرش اگه مریض و ناتوان شدن...
 
توی فرهنگ همسرم
پسر عهده دار پدر مادرشه
پسر مراقب پدر مادرشه
اگه پدر مادر مریض و ناتوان بشن، از پسر انتظار میره که وقت و عمرش رو براشون بذاره...
 
و من
تک دختر خانواده هستم و آقای همسر
تک پسر خانوادش...
در حالی که خونه والدین مون
۱۴۰۰ کیلومتر از هم فاصله داره!
 
گاهی به این فکر میکنم بعضی چیزها رو (مثل همین)
چرا بیشتر به
حلقه‌ام را گذاشته بودم روی میز تحریر. توی دستش گرفته و با زبان بچگانه‌اش از من می‌پرسد "این چیه"؟ می‌گویم "طلا" و با خودش طلا را تکرار می‌کند. می‌گیرمش توی روشنایی و می‌گویم "ببین برق می‌زنه"، و باز با خودش تکرار می‌کند "برق می‌زنه". می‌گویم باید بگذارمش اینجا؛ و به کشوی میز اشاره می‌کنم.
می‌دود و بازی می‌کند. بعد از یک ساعت انگشتر نقرۀ همسرم را برمی‌دارد، می‌گیرد زیر نور چراغ مطالعه و می‌گوید "برق می‌زنه...طلا..." و آن را می‌دهد دست من و
عصبانی بود، خیلی عصبانی ، هنوز نرسیده تو صورت جفتمون سیلی زد، محکم، خیلی محکم، اون خندید من زدم زیر گریه...
شونه هامو بغل کرد و آروم گفت بریم بالا، بعدم در گوشم شوخی می کرد که خندم بگیره، ولی حواسم فقط به صدای بلند خاله بود... صداشو خوب نمیشنیدم،با اینکه در گوشم حرف میزد.
+نمی دونم خاله از این به بعد چیکار می کنه! فقط می دونم تا آخر عمرش دیگه هیچوقت تو صورت کسی سیلی نمیزنه.ولی خیلی دیره،خیلی خاله...
++ دلم برای بابام میسوزه، نمی تونه از دستم فرار کن
-هل من ناصر ینصرنی؟این فریاد را می‌شنود، همان‌جا زیر سایه‌‌سار خیمه‌اش می‌نشیند. می‌داند کیست، چه می‌خواهد، چرا می‌جنگد، چرا اینجاست، چرا اینجاست، چرا اینجاست..آن نامهء بلند را او نیز امضا کرده بود، آن همه العجل یا مولای! را او نیز فریاد زده بود و اینک وقت آن بود که یاری‌اش کند ولی دنیا، دنیا بود! ولی نمی‌توانست آن همه ثروت را رها کند، نمی‌توانست فرزندانش را بگذارد و برود، نمی‌توانست زنانش را پی نیازهایشان بفرستد، نمی‌توانست آن مق
کم‌خونی عفونی یا تب مرداب در اسب 
در حالت حاد، کم‌خونی عفونی یا تب مرداب (swamp fever) باعث آسیب شدید گلبول‌های قرمز خون و کم‌خونی می‌شود. پس از آلوده شدن، اسب می‌تواند تا پایان عمر ناقل بیماری بوده و تهدیدی برای دیگر اسب‌ها باشد. ویروس می‌تواند توسط حشرات خونخوار منتقل شود. درحال حاضر، بیماری کمیاب است، و بیشتر نگهدارنده‌های اسب ازعواقب خطرناک آن آگاه هستند.
 
مشاوره و آموزش درمان کم‌خونی عفونی یا تب مرداب در اسب
 
یک آزمایش خون ساده یا آز
پیامبر(صلی الله علیه وآله):شیطان گرگ انسان است. همانندگرگ گوسفندان که همیشه میشهای دور افتاده  و کنارگیر را میگیرد, پس ازدسته بندیها بپرهیزیدوبرشمابادبه حضوردرجماعت ومجالس ومسجد.
حضرت زهرا(سلام الله علیها):خدا اطاعت وپیروی ازما اهلبیت راسبب برقرای نظم اجتماعی درامت اسلامی وامامت ورهبری مارا عامل وحدت ودرامان ماندن ازتفرقه ها قرارداده است.
پیامبر(صلی الله علیه وآله):هیچ امتی پس ازپیامبرخودگرفتاراختلاف نشدمگرآنکه باطل گرایان آن بر ح
{تمثیلات و مثال های مهدوی - شماره 37}
 
ملکه زنبور عسل
 
او، مادر همه زنبورهای کندوست و عمرش از همه زنبورها بیشتر است(حدود ۵ الی ۶ سال عمر میکند). در کندو، تنها ملکه است که سایر زنبورها عاشقانه دورش جمع میشوند و مطیع او هستند. در تمام فراز و فرودها «محور وحدت» است. در سراسر کندو نظم و قانون حاکم است ولی او همه جا پَر میزند و نظارت دارد.
در حکومت حضرت نیز اینگونه است.
یکی از عباراتی که برای امام زمان در نهج البلاغه آمده، «یَعسوبُ الدّین» است، که کلم
روزی، یک پدر روستایی با پسر پانزده ساله اش وارد یک مرکز تجاری می شوند. 
پسر متوّجه دو دیوار براق نقره‌ای رنگ می شود که بشکل کشویی از هم جدا شدند و دو باره بهم چسبیدند، از پدر می پرسد، این چیست؟ 
پدر که تا بحال در عمرش آسانسور ندیده می گوید پسرم، من تا کنون چنین چیزی ندیده ام و نمی دانم.
در همین موقع آنها زنی بسیار چاق را می بینند که با صندلی چرخدارش به آن دیوار نقره‌ای نزدیک شد و با انگشتش چیزی را روی دیوار فشار داد و دیوار براق از هم جدا شد و آن
 
 نان حلال خیلی خیلی خوب است.من نان حلال را خیلی دوست دارم. ما باید همیشه دنبال نان حلال باشیم، مثل آقا تقی. آقاتقی یک ماست‌بندی دارد.او همیشه پولِ آبِ مغازه را سر وقت می‌دهد تا آبی که در شیرها می‌ریزد، حلال باشد. آقا تقی می‌گوید: آدم باید یک لقمه نان حلال به زن و بچه‌اش بدهد تا فردا که سرش را گذاشت روی زمین و عمرش تمام شد، پشت سرش بد و بیراه نباشد .
دایی من  هم کارمند یک شرکت است. او می‌گوید: تا مطمئن نشوم که ارباب رجوع از ته دل راضی شده، از ا
من زودتر رسیدم. اولین ملاقات. آدم‌هایی که بدون هدف راه نمی‌رفتند. ساعت 8:45 دقیقه‌ی صبح بود. چهره‌های خسته و غمگین. معلوم نیست آخرین باری که به ارگاسم رسیده‌اند چه زمانی بوده. لباس‌های تکراری. آدم چرا باید وسط تابستان شلوار لوله‌ای بپوشد؟ لباس‌های مشکی. مردهایی که کیف در دست دارند و پیراهنشان را کرده‌اند توی شلوارشان. خط شرت یکی از آن‌ها را می‌شد دید. چقدر هم شل و ول راه می‌رفت. سر ساعت همدیگر را دیدیدم. صبحانه خوردیم. قدم زدیم. برنامه عوض
انسان کامل
امیرمؤمنان علی علیه السلام در توضیح ویژگی های انسان کامل در قالب شرح حال
یکی از برادران دینی شان چنین فرمود: «در گذشته، برادری دینی داشتم که در
چشم من بزرگ مقدار بود؛ چون دنیای حرام در چشم او بی ارزش می نمود و از شکم
بارگی دور بود، پس آنچه را نمی یافت، آرزو نمی کرد و آنچه را می یافت
زیاده روی نداشت. در بیشتر عمرش ساکت بود؛ اما گاهی که لب به سخن می گشود،
بر دیگر سخنوران برتری داشت و تشنگی پرسش کنندگان را فرو می نشاند. به
ظاهر، ناتوا
مکالمه ی اینجانب(اینترن اطفالی که فردا مورنینگ داره) با مجتبی اینترن طب اورژانس!
_سلاااام بر آقای دکتر خوشتیپ گرل کیلر!
+بگو?(به حالتی به تخمم وار)!
_میگم چیزه...خوبی?
+کاری داری بگو،میشنوم...
_مجتبی جون مادرت تا صبح برا اطفال ویزیت نذارین ما مورنینگ داریم...
+اوه،گرون تموم میشه...
_تو جون بخواه عزیزم...بعد اتمام کشیکت قرار دم بوفه:D
+حالا تا فکرامو بکنم...
_مجتبی لوس نشو خداوکیلی نذارینا...
+دیگه داری وقتمو میگیری خانم دکتر...
:////
*تو بیمارستان اصولا خر ا
این روزها نمیشه با خودم به این موضوع آسیب رفتار خانواده ها نسبت به فرزندهاشون فکر نکنم . بارها بارها فکر کردم از این که چرا باید خانواده به شخصیت فرزند هاشون توهین کنن . از این که ذهن شون به این بسته شده که بچمون باید سریع پله ها ترقی رو بالا بره ولی اگه نتونه براهه بالا مستحق تحقیر و قضاوت شدن هستش . چرا باید به یه همچین نگرشی برسیم ؟ چرا باید فکر کنیم که همه باید پله ها ترقی رو بالا برن واقعا فک میکنین اگه نتون برن جلو باید احساست شون رو پای مال
"ما برای آن‌که ایران گوهری تابان شود خونِ دل‌ها خورده‌ایم..."او همیشه برای وطنش خواند...امروز نهمین سالروز درگذشت استاد «محمد نوری» صدای ماندگاری است که رنجِ دوران بُرد.استاد
«محمد نوری» موسیقی را زبانی جهانی و از آنِ تمام اقوام و ملت‌ها
می‌دانست. وی طی پنج دهه بیش از سیصد قطعه‌ی آوازی اجرا کرد او همچنین به
تقریر و ترجمه‌ی مقالات و سرودن اشعاری برای ترانه پرداخت و در سال‌های
پایانی عمرش چندین اجرا به نفع بیماران خاص داشت.صدای او برای ن
۱۱- محبان باده پیما صبا به لطف بگوآنغزال رعنا را             که سربه کوه و بیابان، تو داده ایمارا شر فروش که عمرش درازبادچرا          تفقدیم کند طوطی شکرخا را ؟ غرور حسن اجایزت مگرندادای گل        چه پرسشی بکنی عندلیب شیدارا به خلقو لطف توان کردصیداهل نظر      به بند و دام نگیرند مرغ دانا را چو با … محبان باده پیما – صبا به لطف بگوآنغزال رعنا را – غزل ۴
منبع : فالگیر
رها کرده ام زندگی را،شاید برایش بجنگم،اما اگر از خدا بپرسی می گوید:خودش را سپرده به موج سرنوشت...راست هم می گوید،با تمام وجودم منتظر سرنوشتم هستم،زندگی را زندگی می کنم و لبخند می زنم،حتی اگر فروشنده سر کوچه هم به ازای هر لبخندم بگوید:اخه نمیفهمم چی خنده داره تو این دنیا! باز هم لبخند می زنم و می گویم:حتی اگه نباشه،بزا من بشم یه دلیل:) باورتان نمی شود اگر بگویم خندید:) آزاد شدن از اسارتی که تمام فکر و خیالت را در بر گرفته بود خیلی زیباست،لذت دارد
                                   
تمام عمرش را بی حاشیه بوده است. او برای خوب زیستن ایده هایی دارد که هرگز شنیده نشده، و همان قدر که بی ادعا می باشد، برای خوب بودن چیزی کم ندارد. محمود رفیعی که دوستدارانش به او لقب محمود پله داده اند؛ حرف های جالبی برای گفتن دارد که با هم می خوانیم.
ادامه مطلب
انسان کامل
امیرمؤمنان علی علیه السلام در توضیح ویژگی های انسان کامل در قالب شرح حال
یکی از برادران دینی شان چنین فرمود: «در گذشته، برادری دینی داشتم که در
چشم من بزرگ مقدار بود؛ چون دنیای حرام در چشم او بی ارزش می نمود و از شکم
بارگی دور بود، پس آنچه را نمی یافت، آرزو نمی کرد و آنچه را می یافت
زیاده روی نداشت. در بیشتر عمرش ساکت بود؛ اما گاهی که لب به سخن می گشود،
بر دیگر سخنوران برتری داشت و تشنگی پرسش کنندگان را فرو می نشاند. به
ظاهر، ناتوا
«ریگ روان» اثر استیو تولتز.
آلدو بنجامین مردیه که در همه‌ی عمرش مثل آهن‌ربا همه‌ی دردسرها و مشکلات رو به خودش جذب می‌کنه، ایده‌های خلاقانه‌ای برای کسب و کار داره که همه درنهایت به بدهکاری ختم میشن و همسرش هم رهاش کرده. لیام، نزدیکترین دوست الدو، بعد از ناکام موندن در زمینه‌ی نویسندگی، پلیس میشه و در همه حال مشغول سرپوش گذاشتن روی اشتباهات و دردسر‌های آلدو استش. و البته درنهایت تصمیم می‌گیره آلدو رو به عنوان سوژه‌ی کتابش انتخاب کنه.
آ
بسم الله الرحمن الرحیم
داستان های عجیبی از میزان مهربانی و رأفت شما شنیده ام
از داستان تهمت هایی که به شما زدند و خیانت هاوجسارت هایی که کردند ولی شما مظلومانه تر از پدرمان علی ع  مواد غذایی به صورت شبانه و مخفیانه برایشان آن هم کسانی که بنی هاشم بودند( ودرد اینجاست)میفرستادید ... حالا بماند چرا!
از داستان نهایت غریبی تان ولی غریب نوازی بدون وصفتان
از داستان آن حرزی که مانع ورود گناهکار به حرمتان شود و رأفت شما نگذاشت
از داستان آن شاعری که فق
تمام عمرش را بی حاشیه بوده است. او برای خوب زیستن ایده هایی دارد که هرگز شنیده نشده، و همان قدر که بی ادعا می باشد، برای خوب بودن چیزی کم ندارد. محمود رفیعی که دوستدارانش به او لقب محمود پله داده اند؛ حرف های جالبی برای گفتن دارد که با هم می خوانیم.
ادامه مطلب
خیلی فیلم حوصله سر بری بود ولی دیگه چون قصه مشهوری بود به زور تا آخرشو نگاه کردم که ببینم چی میشه.
 
یه چیزی رو راس می گفت. این که آدم به عشق زنده است.
اوقات خوش آن بود که با دوست به سر شد
باقی همه بی حاصلی و بی خبری بود 
 
اما عشق بیشتر به شخصیت خود عاشق مربوطه تا این که عاشق چه کسی میشه. پسره درونش پر از عشق بود واسه همین همه ی این سال ها رو با سرمستی و شادی زندگی کرده بود ولی دختره چون وجودش عاشق نبود یه دفه به نظرش همه اینا توهم اومد و crash کرد! آخر
چند روز پیش مابین صحبت‌هام داشتم به آقای برادر می‌گفتم نمی‌دونی که چه‌قدر دوست دارم زودتر از این حالت خارج شم و برم سرکار،الان که داشتم به جمله‌م فکر می‌کردم دیدم واقعا دوست ندارم توی آینده‌ی نچندان دوری که با سرعت داره به سمتم حرکت می‌کنه،شاید هم دارم به سمتش حرکت می‌کنم آدمی باشم که با بطالت عمرش رو می‌گذرونه،البته که این به بطالت نگذروندن عمر راجع به الان هم می‌تونه صدق کنه،خلاصه این‌که واقعا دوست دارم سریع‌تر از این مرحله از ز
پیامبر(صلی الله علیه وآله):هرکس برای برادرمؤمن خودحاجتی برآوردچنان است که همه عمرش رابه عبادت خدا سرکرده است.
پیامبر(صلی الله علیه وآله):هرکس برمن یکبار درودبفرستدچیزی ازگناه برایش باقی نخواهدماند.
حضرت زهرا(سلام الله علیها):به خداسوگنداگرحق رابه اهلش واگذار می نمودندوازعترت پیامبرپیروی میکردند, حتی دونفردرباره خدا اختلاف نمی نمودند.
حضرت زهرا(سلام الله علیها):پدرم قبل ازرحلتش به من فرمود:هرکس سه روز براو وبرمن درودفرستد بهشت رابر
هرچه که بیشتر از عمرش کاسته می‌شود او بیشتر به شباهت متضادها پی می‌برد و دلایل تلاش‌هایش محوتر و مسخره‌تر می‌شود. کم‌کم دیگر برگمان و بلاتار و لینچ و تقوایی و بیضایی و کیمیایی برایش فرق چندانی ندارند. دیگر تفاوتی بین استقلال و پرسپولیس و رئال و بارسا و یووه و اینتر و دورتموند و بایرن و چلسی و منچستر و لیورپول و سیتی قائل نیست. سفر به انتهای شب و جز از کل و اتحادیه ابلهان و عقاید یک دلقک و پیرمرد و دریا و برق نقره‌ای و تام سایر و شازده کوچول
                                   
تمام عمرش را بی حاشیه بوده است. او برای خوب زیستن ایده هایی دارد که هرگز شنیده نشده، و همان قدر که بی ادعا می باشد، برای خوب بودن چیزی کم ندارد. محمود رفیعی که دوستدارانش به او لقب محمود پله داده اند؛ حرف های جالبی برای گفتن دارد که با هم می خوانیم.
ادامه مطلب
ساعت نه شب بود . از خانواده خواستگار هنوز خبری نبود ‌. طاقت پدر جان طاق شده بود ، رو به مادر کرد و گفت : شاید نمی خواهند بیایند . حدود ساعت ۱۰ بود که بالاخره خواستگار ها آمدند ؛ از چهره پدر داماد چیزی معلوم نبود اما معلوم بود که مادر داماد دلش راضی به این وصلت نیست . خواهر داماد را هم اگر کارد می زدی خونش در نمی آمد . آقا جان کلی از کمالات عروس خانم گفت  . مادر جان هم چشم به گل های فرش دوخته بود تا از نگاه های سنگین خواهر و مادر داماد در امان بماند ؛
اگر مزه‌ی ماهی دریای خزر و خلیج‌فارس را امتحان کرده باشید حتما به تفاوت در طعم آن‌ها پی‌برده‌اید.
ماهی خزر که سال‌ها در آب‌های نسبتاً شیرین زندگی کرده و پرورش یافته‌ را اگر بعد از صید ساعت‌ها یا یک روز و حتی بیشتر نمک بزنید و نگه دارید باز هم با یکبار آبکشی نمک و شوری خود را از دست داده و به حالت اول خود بر می‌گردد، برعکس ماهی خلیج که تمام عمرش را در آب‌های گرم و شور پرسه زده‌ به خودی خود هم شور است، حال اگر قبل از طبخ چند ساعتی در نمک بما
باسمه تعالی
اماکن مقدس
غزل ۱
امروز جهان شاهد تخریب قبور است
امید بشر اذن خدا، بهر ظهور است
چشم همه گریان شده از وضع قبورش
امروز دل شیعه پر از خون و صبور است
آرامگه چار امام است و بود مدفن اصحاب
آن باعث احیای ولایت و حضور است
ویران شده آثار قبور حسن و باقر و سجاد
هم صادق و هم آمنه اصحاب غرور است
دفن است خدیجه به همین خاک مقدس
در بین زنان شاخص و در کسب جسور است
یوم الهدم است روز خرابی عمارات
آن قوم ستم فاقد ادراک و شعور است
در مکتب ما منطق و افکار م
 
تازه وارد کلاس دوم شده بودم هنوز تصور و باورم از دنیا کودکانه  بود. مادر هرسال در حیاط خانه نیلوفر می‌کاشت. نیلوفر ما آن‌قدر قد می‌کشید که برادرم یک نخ به بوته نیلوفر وسر دیگر آن را به پایه ی  آنتن پشت بام می‌بست. البته که هرگز نیلوفر ما تا پشت بام نمی‌رسید و فصل عمرش سر می‌آمد. اما حیات خانه ما را خیلی زیبا می‌کرد. من همیشه فکر می‌کردم خدا در آسمان‌هاست و چون قد نیلوفر ما خیلی از من بلندتر بود از هرکس و هرچیز که ناراحت می‌شوم و یا هر وقت
به نام خدای شنهای طبس


رمزگشایی از ترور «احمد شاه مسعود»
احمدشاه مسعود، شش ماه پیش از کشته شدن، در تنها سفر خارجی خود به پاریس رفت. او در
آنجا به پیشنهاد کشورهای اروپایی مبنی بر تشکیل یک حکومت جدید (تحت حمایت
نظامی غرب) پاسخ منفی داد و اعلام کرد که حتی اگر به اندازه کلاه سرش در
افغانستان برای او جا باقی بماند، دست از مبارزه نخواهد کشید و به نیروهای
خارجی، اجازه حضور در افغانستان را نخواهد داد.
به نظر می رسد که طرح حمله نظامی به افغانستان،
فکر می‌کنم تقریبا غیر ممکن باشه که به آینده‌ فکر کنی اونم با یه بینش گل و بلبل و وقتی بهش برسی همون باشه که انتظار داشتی. شاید منم که نمی‌فهمم امید چیه... البته از سر ناامیدی یا... نمیگم.
راستش هم اینه که از حالت متوسطِ ایده‌آل هم پایین‌ترم ولی برای منی که همیشه لای اعداد منفی می‌خزیدم اصلا بد نیست که خوبم هست.مایه‌ی حقارت.
به انواع و اقسام مختلف بهم داره ثابت میشه قبل اینکه آدم بشم خودمو کنار آدمی نخوام. ساده و سخت.
یه چیز جالب هم اینکه نمی‌د
توروزای تلخ زندان گاهی دل میمیره از درد
روزائی هست که یه فکری نفسو میگیره ازمرد
اونکه توزندان اسیره گاهی دوست داره بمیره
یادزندگیش میفته بدجوری دلش میگیره
تو روزای تلخ زندان خدابهترین رفیقه
هرتکه چوب یه امیده واسه اونکس که غریقه
تو روزای تلخ زندان دل ورم میکنه از غم
گاهی بایه فکر موذی بخدا میترکه آدم
توسرش هزارو یک فکرتودلش هزارتا درده
اونجابین فکر و قلبها روز و شب جنگ و نبرده
دل میگه اینجوریا نیست فکرمیگه چه خوش خیالی
کی میدونه این که گفت
نیاز به سخن نیست که رحیم هودی عمرش را صرف ارتقا و بالندگی هنر این استان، بلکه این کشور اسلامی کرده است.
انتشار: اداره کل فرهنگ و ارشاد اسلامی فارس - شبستان - هنرشیراز - ایرنا - مهر - پیام فارس - راستین آنلاین - باشگاه خبرنگاران جوان - دانشگاه شیراز -روزنامه سبحان مورخ 5 شهریور 1398- روزنامه خبرجنوب مورخ 5 شهریور 1398 - روزنامه افسانه مورخ 6 شهریور 1398 - روزنامه شیرازنوین مورخ 6 شهریور 1398 -
ادامه مطلب
رگزنی نصرانی گوید روزی هنگام نماز ظهر امام عسگری ع مرا خواست   فرمود این این رگرا بزن و رگی بدست من داد که انرا از رگهاییکه زده میشود  نمیشناختم با خود گفتم امری شگفت تر از این ندیده ام بمن دستور میدهدهنگام  ظهر رگ بزنم در صورتیکه وقت رگ زدن  نیست و دیگر اینکه رگی را که نمیشناسم بمن مینماید  سپس فرمود در همین خانه منثظر باش  چون شب شد مرا خواست و فرمود خون را باز کن باز کردم سپس فرمود ببند بستم فرمود در همین خانه با
 
 
ش چون نصف شب شد مرا خواس

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها